قبلنا فکر میکردم شاید چون دارم فیلم و آهنگهای تاثیر گذار میبینم؛ گریه ام میگیره.
اما الان میفهمم که اعصابم ضعیف و حساس شده که توی ۲ دقیقه اشکم سرازیر میشه. البته اینکه ثمر در عقربه بی تاثیر نیست.
آنقدر اشک میریزم که چشمام کاسهی خون میشه.
میدونی دیدن بانوی عمارت خوشحالم میکنه. چون سر دیدنش یکبار از مرگ برگشتم.
یادم میاد چطوری اونشب منو بردن بیمارستان ،وقتی حتی نمیتونستم روی پام وایسم و منو نگه داشتن. و وقتی برگشتم توی خواب و بیدار این دنیا و اون دنیا بانوی عمارت رو دیدم و جهان برام تازه شد.
بانوی عمارت به یادم میاره آب حیات زندگی ام چی بود.
وقتی توی روزمرگی غرق شده بودم.
ممنونم از تیم بانوی عمارت
و ممنونم از خودم و خانواده که از روزهای وحشتناک سختی گذر کردیم.
و همانا دردناک ترین دردها، درد روحی است.